با پشت سرگذاشتن خیابان قدیمیِ «امیریه» و عبور از مقابل پادگان و کارخانهی آرد نیشابوری، چشممان به بنایی قاجاری با نام «عمارت خسروخان» میافتاد که حدود 100 سال قبل، دفتر کار سروان «لهاکخان» بود.
کمی آنسوتر، ساختمان آجری پوشیده با ورق شیروانیِ دبیرستان پسرانهی«همت و امیرکبیر»، محصور در میان درختان و چمنزار به چشم میخورد.
از آن جا که میگذشتی، سرزمینی پهناور و وسیع از گندمزارهای زیبا و درختان میوه بود که مناظر بینظیری را رقم زده بودند.
چمنزاری که یک سوی آن«ایش دَرَخت» بود و سوی دیگرش، به «شِیْدقُلِهخان(شط قلیخان) متصل میشد.
آبی خروشان به مدد دستگاههای برقی، زمینهای زیر کشت را سیراب میکرد و تشنگان مسیر رفت و برگشت از «شاقّه» و روستاهای اطراف، لبهای خشکیدهشان را با فوران آب چاه، خیس میکردند.
سازمانِ کشاورزی مردی پرتلاش که آب را از دل زمین برای به بار نشاندن محصولات کاشته شده به ارمغان میآورد.
اوایل دههی 40، یکی از شهروندان بجنوردی با نام سرکارخانم «هایده شادلو»، زمینی به وسعت هفت هکتار در بخش شمالی شهر موسوم به «شاقه» را برای ساخت استادیوم به سازمان تربیت بدنی بجنورد اهداء کردند.
اختصاص این قطعه زمین سرسبز به جامعهی ورزشی بجنورد، نقطهی عطفی برای رشتهی فوتبال و جوانانی بود که پس از سالها توپ زدن در میدانهای خاکی، میتوانستند با حمایت همشهریان که در گرما و سرمای زمستان با نشستن بر روی سکوهای سیمانی آنها را تشویق میکردند، در محوطهی سبز و پر درخت استادیوم نوساز، آیندهای پر امید برای خود رقم زنند.
برگزاری مسابقات ورزشی از جمله فوتبال، بیشترین جمعیت هوادار را به شاقه میکشاند.
یکی دو ساعت مانده به آغاز مسابقات، عدهای با پای پیاده، درشکه و برخی به وسیلهی دوچرخه و موتورسیکلت خود را به شاقه میرساندند.
جادهای که چند قدم بعد از کارخانهی آرد نیشابوری، آسفالت آن به اتمام میرسید و علاقهمندان در گرمای تابستان و از میان گرد و خاک حاصله از عبور اتومبیلها راه به سوی استادیوم میبردند.
روز چهارم آبان آن سالها، در حالی که عموماً کف کوچه و خیابانهای شهر پوشیده از برف پاییزی بود، دانشآموزان دبیرستانها و مدارس راهنمایی به سمت شاقه و برای شرکت در رژه به سمت استادیوم روان میشدند.
دستهی موزیک ارتش، در مقابل جایگاه در حال نواختن مارش نظامی بود و گروههای «پیشاهنگ»، «سازمان» و «لژیون خدمتگزاران بشر» که لباسهای یکدست و در سه رنگ متفاوت بر تن داشتند، همراه با دانشآموزان دبیرستانها و مدارس دخترانه و پسرانه، در صفهای منظم و با در دست گرفتن پرچم از مقابل جایگاه میگذشتند.
سربازان و درجهداران پادگان و هنگ ژاندرمری بجنورد هم با اجرای عملیات پریدن از میان حلقههای آتش و اسبسواری در حالتهای مختلف، تلاش داشتند تا خاطراتی شیرین از خود برای شهروندان به یادگار بگذارند.
ورزشکاران ورزش باستانی هم، از جمله افرادی بودند که در هوای سرد آبان ماه و با نغمهخوانی مرشدی پیر، به اجرای انواع حرکات میپرداختند.
هنرمندانی هم با عنوان عکاس در این شهر، مشغول ضبط تصویر از همشهریان و تیمهای ورزشی بودند که اینک تبدیل به مجموعهی با ارزشی شده است.
روزهایی که با برگزاری هر نوع مسابقه، یکی دو تن از عکاسان در حال ثبت لحظات بودند.
عکسهایی به یادگار مانده از بنای آجری جایگاه و سکوهای سیمانی که در حال حاضر، تغییر شکل دادهاند.
از جمله افرادی که نزدیک به چهل سال از عمر خود را وقف مراقبت از فضای سبز و چمن و سپیدارهای تازه به گُل نشستهی استادیوم کرد، پهلوان کهنهکاریست که ایشان را با نام حسین آقا میشناسیم.
پس از تعیین حدود ملک ورزشگاه، اولین اقدام ریاست سازمان تربیتبدنی،
خرید نهال سپیدار بود که به وسیلهی ایشان از روستای «قارلِق» خریداری و تک تک آنها را همراه با انبوهی از گلبوتههای زیبا، به دست خود کاشتند.
انسانی زحمتکش که بخش عمدهی عمرش در مراقبت از فضای سبز و آبیاری چمن و درختان گذشت.
تاسفبار این که سالها پیش تمامی درختان سپیدار استادیوم، در سکوتی خبری بریده شدند!
مجموعهای زیبا و سرسبز که در اطراف زمین هفت هکتاری و در امتداد دیوارهای آجری کاشته شده بودند.
صدها درخت تنومند با قدمتی نزدیک به چهار دهه که سایهگستر روزهای گرم تابستان برای ورزشکاران و تماشاگران ورزش فوتبال بود.
پس از تحولات پیش آمده در بهمن 57، با تغییر نام برخی مراکز آموزشی فرهنگی در بجنورد، نام زندهیاد «غلامرضا تختی» زینت بخش محوطهی زیبای استادیوم شد.
در حالی که تا امروز، هیچ نامی از این بانوی نیکوکار و نیکاندیش(هایده شادلو) در مجموعهی استادیوم و ساختمانهای بنا شده در آن وجود ندارد.
یعنی، «نه از تاک نشان مانده، نه از تاکنشان».
پینوشت:
- شاقة. [ شاق ْ ق َ ] (ع ص ) مؤنث شاق. ج، شواق.
شقة شاقة؛ سختی بسیار سخت. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (فرهنگ نظام ). صعب. دشوار. (غیاث ).
- اعمال شاقة؛ کارهای توان فرسا و سخت.
(فرهنگ لغت دهخدا)
- عمارت خسروخان، ساختمانی زیبا در انتهای خیابان شهید رضا امامی (امیریهی شمالی).
این بنا، دههی 70 تخریب شد.
- سروان لهاکخان باوند، فرماندهی پادگان«مراوه تپه» پس از شورش علیه پهلوی اول در تیر ماه 1305، وارد بجنورد شد و منزل مسکونی خسروخان را به عنوان مقر فرماندهی خود انتخاب کرد.
- زندهیاد هایده(صدرجهان) شادلو (1328-1371)
فرزند اردشیرخان و نتیجهی سردار مفخم
برچسب : نویسنده : bojnourdan بازدید : 136